انسان و جهان....
به نظر مي رسد امروزه انساني را كه به واقع حيات دارد كمتر از هر زمان ديگري درك
مي كنند ٬اين روزها آدميان را كه هر كدامشان معرف آزمايش و تجربه ي گرانبها و
بي همتاي دستگاه خلقت هستند٬گروه گروه ٬يكجا مي كشند . اگر ما چيزي بيش
از موجودات انساني منحصر به فرد نبوديم ٬اگر مي شد هريك از ما را با يك گلوله
يكباره و براي هميشه به راستي از بين برد ٬آنگاه زندگي مفهوم و هدف خود را از
دست مي داد. ولي هر انساني بيش از آنچه كه مي نمايد هست٬او همان مركز
خاص و پر مفهوم و برجسته ايست كه پديده هاي جهان را فقط يكبار در مي نوردد٬و
اين مسيري ست كه بازگشت ندارد. از اينروست كه زندگي هر انساني ٬داستاني
مهم٬جاودان و مقدس است . از اين روست كه هر انساني ٬مادام كه زندگي مي كند
و سر به فرمان خواستهاي دستگاه آفرينش مي نهد ٬موجودي شگفت انگيز است و
ارزش بررسي دارد.در هر فردي ٬روح بدل به جسم شده٬در هر انساني مخلوقي در
رنج است٬و در ضمير هركسي نجات دهنده ايي با ميخ بر صليب كوبيده شده .
امروزه كساني كه بدانند انسان چيست ٬معدودند.بسياري كسان از آنجا كه در اين
بي خبري سر مي كنند آسانتر مي ميرند .زندگي هر انساني جاده يا گذرگاهي
است كه به نهانخانه ي وجودش منتهي مي شود و همه ي تلاش و كوشش او نيز در
اين مسير انجام مي گيرد . هيچ انساني هرگز به طور كامل خودش نبوده ولي
هركسي سعي مي كند تا خودش باشد! يكي ناشيانه ٬ديگري عاقلانه ٬و بلاخره هر
كس از بهترين طريقي كه مي تواند . هر انساني نشانه هايي از زمان تولدش با خود
دارد٬آثاري كه از نخستين لحظه هاي حيات تا آخرين روزهاي عمر باقي مي مانند
٬بعضي ها بدل به انسان نمي شوند و قورباغه و مارمولك و مورچه باقي مي مانند
(اعتقاد بودائيان٬هندوها به تناسخ)برخي از كمر به بالا شبيه انسان و از آنجا به پايين
همانند ماهي مي شوند. هر كسي معرف نوعي قمار است كه آفرينش در مورد
خلقت او انجام داده است. همه ي ما از يك ريشه و مادريم ٬همه ي ما از يك در وارد
جهان هستي مي شويم . ولي هر يك از ما با آزمايشها و تجربيات عميق مي
كوشيم تا سرنوشت خاص خودمان را شكل دهيم مي توانيم يكديگر را درك كنيم ٬ولي هريك از ما فقط مي تواند خودش را بشناسد.![]()


