کابوس پشت سر مانده...

آنچه که از نظر می گذراندید داستانی است که شارمین میمندی نژاد موسس جمعیت امداد دانشجویی امام علی ع د رمجله گل یخ که برای همین جمعیت است به نگارش در آورده و خود در مورد این داستان اینگونه می گوید:آنچه که می نویسم برایم به شدت واقعی است و آن را با تمام وجودم لمس کرده ام آری من تمام عشقم را در پشت سر جا گذاشتم وگذشتم . قطره قطره اشکهایم را به پای این قصه ریخته ام...... www.sosapoverty.org

یک شلوار پسرانه پوشیده بود و پی پدرش می دوید . سر و وضعش با موهای کوتاه و شلوار مشکی پارچه ایی خط دارش بیشتر به جاهل ها می زد تا دختر بچه ایی هشت ساله .پدرش یال دانگ و دراز و بی قواره با کفشهایی گشاد و پاره جلوتر از او خودش را می کشید .کمی گیج از خماری ونئشگی بود .از روزی که مادر بچه به تنگ آمدو از خانه این مرد معتاد فرار کرد .دوسالی می گذرد .مادر خواست که دختر بچه را از پدر بگیرد ٬اما نتوانست و دختر بچه پیش پدرش ماند ٬حقیقتش دختر بچه پدر را بیش از مادرش دوست داشت و پدر نیز با تمام اینکه هروئین غیرتش را برده بود ٬ولی عاشقانه دخترش را می پرستید.اعتیاد کشنده از زمانی آغاز شده بود که از کار بیکار شدو دیگر کسی به او منبت سفارش نمی داد ٬کاری که پدر دختر بچه در آن تبحر داشت.همه ی بازار رفته بودند سراغ منبت های ارزان قیمت چینی فقط هم همین نبود ٬بیکاری به علاوه زن عصبی و بی عاطفه و سردمزاج ٬دلیل دیگری برای رو آوردن مرد به اعتیاد بود .خصوصا وقتی که پایش شکست و خانه نشین شد و جز غر ولند همسر و فحش وبد وبیراه چیزی نصیبش نشد . این بود که مونسش شد تریاک و بعد هم هروئین ٬آن هم ,وقتي كه دخترش تازه زبان باز كرده بود و شيرينيش ،نوشداروي پدر بعد از مرگ سهراب غيرت شده بود. عادت اعتياد عبث وبي حوصله و گيج وآس وپاس در خيابان ها در حالي كه دختر بچه در پيش مي دويد .تنها دل خوشي بچه پدر بود كه در نهايت اين دويدن ها در شب سرد او را در آغوش مي گيرد و هردو بر روي كارتن مقوايي در زير انبوهي از نايلون ها وپتو پاره اي بخواب مي روند .

يك روز پدر تصميم گرفت كه با پولي كه از گدايي و صدقه جمع كرده بود برود به روستاي مادريش شايد فرجي شود.به همراه دخترش راه افتادند و رفتندبه ترمينال اتوبوس راني ...بليطي خريدند و منتظر ساعت حركت شدند . پدر زانويش را به بغل گرفت و نشست . دختر بچه هم در كنار او بر روي زمين نشسته و با تكه گچي كه پيدا كرده بود بر روي زمين دختر بچه اي با موهاي دم موشي مي كشيد.

پدر رفت و تكه ساندويچي از پيرزني كه حواسش نبود كف رفت و آمد به سراغ دخترش، ساندويچ را به او داد و خودش با علاقه نشست و خوردن دختر بچه را نگاه كرد و با دست ،ناخودآگاه موهاي دخترك را از پيشانيش كنار زد و او را بوسيد. نزديك عصر بود كه راننده اتوبوس آمد ومسافر ها را صدا زد . ناگهان عده ي زيادي از گوشه و كنار ترمينال به سمت اتوبوس هجوم آوردند .پدر هم ار جايش جست و دست دخترش را كشيد و به سمت اتوبوس دويدند و به ازدحام در مقابل اتوبوس رسيدند.پدر دست دخترش را محكم چسبيده بود و در آن شلوغي همه را هل مي داد تا خودش و بچه اش سوار اتوبوس شوند . همين كه به پاي اتوبوس رسيدند،پدر ناگهان يادش آمد كه خودش را براي مسير طولاني اين سفر نساخته و ممكن است بين راه خماري بزند.پس بليط را نشان داد و دختر را سوار اتوبوس كرد و خودش به سمت دست شويي هاي ترمينال دويد . به توالت كه رسيد متوجه شلوغي بيش از حد آن شد ،شروع كرد به قسم دادن كساني كه در صف ايستاده بودند تا نوبتشان را به او بدهند. بلاخره كسي راضي شد كه در مقابل التماس هايش نوبتش را به او بدهد به سرعت وارد توالت شد شير آب را بر روي آفتابه باز كرد تا صدايش حواس ديگران را از آنچه در توالت مي گذرد پرت كند از زير لباسش وسايل ساختن را در آورد و شروع كرد و سوزني را كه چند بار مصرف كرده بود پر كرد و رگ گرفت و زد تو رگ . در همين حين صداي دخترش را شنيد كه از پشت در او را صدا مي زند بيرون آمد تشري به سر بچه كشيد كه چرا از اتوبوس پياده شده و به توالت مردانه آمده . دست دختر بچه را گرفت و به سمت اتوبوس دويدند. هنگام بيرون آمدن از توالت ٬پدر نگاهي را احساس كرد كه به روي دختربچه سرتا پا سر مي خورد و پايين مي آید .برگشت تا صاحب نگاه را بشناسد ٬ولی او بعد از نظر بازی به سرعت رفته بود.پدر خدر ونئشه به صفی که قصد سوار شدن بر اتوبوس را داشتند زد و بی آنکه متوجه دخترش باشد ٬در صف فرو شد و از هر کسی جلو زد و خودش را به ابتدای صف رساند و سوار شد و نزدیک پنجره بی خیال نشست. دختر بچه به تقلا برای سوار شدن افتاده بود اما مسافران بچه را هل می دادند . پدر خود را به صندلی رساند ونشست و سر به شیشه سرد چسباند و به بیرون خیره شد بلاخره دخترک بابا کنان موفق شد خود را به پاگرد اتوبوس برساند . شاگرد راننده فکر کرد که دختر بچه گدایی ست که به خاطر گدایی کردن می خواهد سوار اتوبوس شود و مانع گردید دختر بچه به شاگرد راننده پدر خود را نشان دادپدر دست برد و در جیب بلیط دخترک را بیرون آورد تا به شاگرد راننده نشان دهد اما بلیط را که در دست گرفت آن را دوباره مچاله کرد و در ته جیبش چپاند و از سر نئشگی شروع به خندیدن بی دلیل و بی جائی کرد و بی تفاوت به دخترش که با تشر راننده پیاده می شد ٬خندید و همچنان که عقل از سرش پریده بود با خنده ای مریض سر بر شیشه سرد پنجره گذاشت و دخترش را که میان موج شلوغ مردم از اتوبوس دور می شد نگاه کرد . اتوبوس راه افتاد و آرام از محوطه ترمینال بیرون آمد . دختر بچه به دنبال اتوبوس دوید ٬اتوبوس که سرعت گرفت دختر به گریه افتاده بود و بابا بابا جیغ می زد و در پی اش می دوید کیلومتر ها اتوبوس از شهر دور شده بود و پدر همان طور که سر تب دارش را بر شیشه سرد گذاشته بود بی دلیل می خندید خنده ایی که ساعت ها بعد به گریستنی سخت تبدیل شد....

پدر که نئشگی از سرش پریده بود با اولین اتوبوس از دهات به شهر برگشت تا دخترش را پیدا کند . تمام راه دلش شور می زد و هر از چندگاهی در ماتمی سخت می گریست و خود را لعنت می کرد که چرا فرزندش را تنها گذاشته .....   به ترمینال رسید بادی همه ی کاغذها را به هوا بلند کرد پدر نام فرزندش را فریاد می کرد اما هیچ پاسخی نمی شنید...

با همان شلوار مشکی راه راه پسرانه بر تخت فلزی و رنگ و رو رفته ایی که تنها که تنها با پتوی کهنه سربازی پوشیده شده بود ٬در اتاق توالت شور ترمینال با نگاهی مسخ و خیره به دور دست ها افتاده بود پدر با نشانی هایی که داده بود او را بلاخره یافته بود.....

پدر هرچه بالای سر دخترش داد زد و اشک ریخت و نام او را فریاد زد وگونه هایش را بوسید . نتوانست او را از خیرگی بیرون آورد . چهره ی زخمی دختر بچه و لباس پاره اش می رسان که در این ترمینال آنچه نباید اتفاق می افتاد افتاده .... پدر پاره های لباس و تن زخمی دخترش را می بوسید و با اشک می شست و از درک لحظه های سخت فرزندش که در این ترمینال کشیده و یا در تمام زندگی به زجه افتاد و فریاد زد:خدایا بچه مو برگردون !اعتیادمو می زارم کنار . پدر خوبی براش می شم فقط برش گردون....

از آن روز توالت شور ترمینال تا سالها مهمان هایی در اتاق خود داشت بچه ای خیره به سقف و بی هیچ حرفی چسبیده به تخت آهنی زوار در رفته اش شده بود و مردی که هر روز صبح از جگر فریاد می کشید و از گریستن ٬کف از دهان بیرون می آورد و تنها در دیوانگی تمام خدا را قسم می داد تا بچه اش را به او برگرداند .....

 به امید اینکه دوستان عزیزم این داستان را با تامل مطالعه کنند و همیشه به یاد کودکان بی گناهی که اسیر دست تقدیر هستند باشند و درجهت کمک به آنها گامی هرچند کوچک را بردارند

آمین ٬در پناه حق ...

 

اندیشه آدمی...

سلام بر دوستان عزیزم

فکر می کنم این آخرین پست تا هفته ی آینده ست. از هر دوستی که به این وبلاگ سر میزنه خواهش مندم نظرشو برام بزاره چون خیلی مهمه

تنها چیزی که دنیا را از اختلاف عقاید ٬رنجها٬تصادمها و جنگها پر می کند اندیشه آدمی ست.اندیشه آدمی ٬اندیشه جوان و پرجنب و جوش و خروش و ظالم آدمی که هنوز در مرحله ناپختگی و شتابزدگی ست. که هنوز از مرحله آگاهی و نزدیکی به پروردگار خیلی فاصله دارد! این اندیشه آدمی ست که تناقضات را می آفریند !نامهایی جعل می کند ٬چیزهایی را زشت و چیزهایی را زیبا ٬چیزهایی را بد می نامد. بخشی از زندگی عشق و بخشی مرگ نام می گیرد.

اندیشه آدمی عجب نارس ٬نادان و خنده دار است. یکی از اختراعاتش زمان است. یک اختراع محیلانه یک وسیله ظریف برای خود آزاری باز هم شدیدتر و پیچیده کردن و مشکل نمودن دنیا٬ زیرا پس از اختراع آن بود که انسان بوسیله زمان ٬فقط زمان ٬این اختراع احمقانه از همه ی آن چیزهایی که آرزو می کرد گسست! این برایش یک اتکا و یک چوبدست مخصوص شد . که در صورت تمایل به آزادی می بایست رهایش می کرد . این نهر عالمگیر اشکال٬اشکالی که جان گرفتن و جان دادنشان به دست پروردگار بود همان طور جریان داشت. انسان افرادی را می بیند که به مقابله با جریان آب برخاسته اند ٬افرادی که در مقابل اضطراب ها ی ترسناک جبهه گرفته و برای خودشان تولید عذابهای وحشتناک نموده بودند و همچنین قهرمانان ٬جنایتکاران٬دیوانگان٬متفکرین٬عشاق ٬راهبه هایی را می بیند که دیگران نیز مثل خود او به آسانی وسرعت . کاملا تسلیم هوا وهوس و رضایت نفس بودند و به این طرف و آن طرف کشیده می شدند.مثل خودش قرین رحمت بودند . از آواز مشمولین رحمت و از شیون بی انتهای زجری که محرومین از رحمت می کشیدند طاقی شفاف از صدا بر روی هر دو نهر زده شده بود . دنیا کلیسایی شده بود لبریز از آهنگ و در میان این طاق شفاف خداوند که خود مظهر نور است٬چون ستاره ای روشن که به علت نور محض بودن نادیدنی بود حضور داشت.

همه عالم گروه گروه آوازخوانان به ستایش او برخاسته بودند وطنین صدایشان می غرید و در فضا در نوسان بود. از میان این نهر ٬قهرمانان ٬متفکرین و پیامبران سر بیرون کردند.یکی از آنها فریاد زد:دست نگه دارید ٬این راه خدا ورفتن به راه او رفتن به آرامش است . و بسیاری به دنبال او به راه افتادند.یکی دیگر ندا داد که طریق پروردگار به جنگ وستیز منتهی می شود . یکی او را نور ٬دیگری شب٬یکی پدر و یکی مادر خواند. هر کسی به طریقی حمد او بجای آورد٬یکی به عنوان آرامش ٬یکی به عنوان حرکت ٬یکی آتش ٬یکی مایه ی آتش٬ یکی داور ٬یکی تسلی بخش ٬یکی هستی بخش٬ یکی نیست کننده ٬یکی به عنوان بخشنده و یکی به عنوان انتقام گیرنده. خود پروردگار هیچ نامی بر خویش ننهاد.او فقط می خواست صدایش کنند . دوستش داشته باشند نفرینش کنند از او نفرت داشته باشند و پرستشش کنند. زیرا معبد او و زندگی او در همین آرزوهای گوناگون آوازه خوانان دنیاست.....

عید آمد و عید آمد

سلامی به زیبایی گلهای بهاری

به قداست عشق و به پاکی قلب من و تو

ما پیروزی آشکاری برایت پیش آوردیم تا خدا گناه گذشته و آینده ی تو را بیامرزد و نعمت را بر تو تمام و به راه راست هدایت کند و خدا یاورت باشد یاوری پیروز مندانه . اوست که بر دلهای مومنان آرامش فرستاد تا ایمانشان را بیفزاید که سپاه آسمان ها و زمین از آن خداست و خدا دانای فرزانه است. سوره ی فتح ۱-۴

یادم میاد عید قربان سال پیش دانشگاهی سالی که با هزاران اضطراب سختی و غم برام گذشت اتفاقی این آیات نورانی به دستم رسید (حالا قضیه اش بماند) ولی اون لحظه ایی که این آیات رو می خوندم فقط گریه می کردم خیلی انرژی بخش بود یعنی تو اون شرایط تمام دنیا  رو به من دادن . حالا یعنی عید قربان سال ۸۸باز به طور اتفاقی بین وسایلم این یادگاری رو پیدا کردم و دوباره با خوندنش انرژی گرفتم.

عزیزانم باز هم می گم قدر خانواده و جمع صمیمی که در اون هست رو بدونید وتا می تونید ازش استفاده کنید  من اینو زیاد تکرار می کنم چون ناشکری های زیادی در این مورد دیدم . من حدود۴ساله که دیگه به معنای واقعی و مثل قبل با خانوادم نیستم و واقعا دارم حسرت روزهای باهم بودن رو می خورم .

این عید بزرگ و فرخنده رو به همه ی مسلمانان چه در ایران و چه در خارج از کشور تبریک میگم و امیدوارم روزی مثل ابراهیم که اسماعیل نفسشو در برابر خالقش خواست قربانی کنه ما هم این نفس اماره و سرکش رو در پیشگاه حضرت حق قربانی کنیم و در عوضش چیزهای با ارزش تری رو به دست بیاریم.

دورتر ...

این جا

حوالی خوشه ی گندم از داس افتاده ای ٬

من بودم که می خواندم !

با تک بال پوسیده ام!

دورتر...

این جا

پشت نه صدایی دیگر

قطعا روزی صدایم را خواهی شنید!

روزی که نه صدا اهمیت دارد و نه روز!

 

کتیبه ی با ارزش وجود تو....

قلبت کتیبه ای ست باستانی ! از هزاره ای دور ٬سنگ نبشته ای که حروفی ناخوانا را بر آن حکاکی کرده اند . الفبای قومی ناشناخته را شاید... وتو آن کوهی که نمی توانی واژه هایی را که بر سینه ات کنده اند را بخوانی . قرن ها پشت قرن می گذرد و غبار ها روی غبار می نشیند و تو هنوز منتظری تا٬کسی بیاید و خاک روی این کتیبه را بروبد  کسی که رمز الفبای منسوخ را بلد است ٬کسی که می تواند از شکل های در هم و برهم ٬ واژه کشف کند از واژه های بی معنا منشور و قانون بکشد.گشودن رمز ها رنج است و کسی برای رمز گشایی این کتیبه ی مهجور رنج نخواهد برد. کسی برای خواندن این حروف نامفهوم ٬ثانیه هایش را هدر نخواهد داد. کسی سراغ این لوح دشوار نخواهد آمد . اما چرا٬ همیشه کسانی هستند ٬دزدان الواح باستانی و سارقان عتیقه های قیمتی ٬کتیبه ی قلبت را می دزدند بی آن که بتوانند حرفی از آن را بخوانند. کتیبه ی قلبت را می دزدند زیرا شیطان خریدار است ٬او سهام دار موزه ی آتش است . و آرزویش آن است که لوح قلبت را بر دیوار جهنم بیاویزد . پیش از آنکه قلبت را بدزدند٬پیش از آنکه دلت را به سرقت برند ٬ کاری بکن آن قلم تراش نازک ایمان را بردار . که باید هر شب و هر روز بروبی و بزدایی و بکاوی .

شاید روزی معنای این حروف را بفهمی . حروفی را که به رمز و به راز بر سینه ات نگاشته اند . و قدر زندگی هر کس به قدر رنجی است که در کند و کاو و در کشف این لوح می برد . زیرا این لوح همان لوح محفوظ است همان کتیبه ی مقدسی که خداوند تمام رازهایش را بر آن نوشته است.  

تولدت مبارک

سلام دوستان عزیز و ارجمندم

دیروز تولد استاد بزرگ همه ی ما در عرصه علم وادب دکتر علی شریعتی بود .

این روز مبارک رو گرچه دیر شده ولی باز به خانواده عزیز دکتر و همه هم میهنان و پیروان خط ایشون تبریک می گم. امیدوارم کتاب های این استاد عزیز رو بخرین و نهایت استفاده رو ازشون ببرین.

دنیا را بد ساخته اند

هر که تو را دوست دارد تو دوستش نداری

هر که را تو دوست داری او تو را دوست ندارد

و هرکه تو را دوست دارد و تو هم او را دوست داری به رسم و آیین روزگار

هرگز به هم نمی رسید

و این رنج است. (دکتر شریعتی)

 

 

آینده دانشگاه

سلام به همگی دوستان و سروران عزیزم

امیدوارم حالتون خوب باشه  و خودتون رو از موج سوم آنفولانزا حسابی حفظ کنید. دیشب یه خواب جالب و عجیب غریب می دیدم از یه طرف به خودم میگم کاش همون ۳ساعت و هم نمی خوابیدم تا این خواب و نمی دیدم از یه طرفم حالا خوابیدم دیگه نمی شه کاریش کردآخه دیشب خیلی جالب بود تو نمازخونه خوابگاه داشتم درس می خوندم ٬نمازخونه هم شده بود مثل تگرگ ماهم هی از سرما می رفتیم چایی می آوردیم . چایی هم ضد خواب .... یه هو دور و برم نگاه کردم دیدم هیچ کسی نیست جز یه دختر خانوم که داشت قرآن می خوند حالا فکر کنید ساعت ۳بعد نصف شب . بعد دیگه بلند شدم تا کمی استراحت کنم خلاصه این خواب ودیدم....

خیلی عجیب بود دانشکدمون وحشتناک شده بود . هیچ کدوم از استادها نبودن دانشجویی هم توش نبود شده بود مثل مدرسه . سال اولیا مثل بچه های دبستانی مانتوهای زرشکی یک دست . سال دومیا سبز و همین طور به بالا... البته من سال آخرم بود و مسلط به همه چیز ... می گفتن پسرا رو تو اتاقایی زندانی کردن یا همشون معتاد و مریضن من رفتم یکی از این اتاقا رو دیدم خیلی وحشتناک بود. دانشکده ما کنار در شرقی دانشگاهه . اصفهانی ها می دونن دقیقا وقتی از خیابون هزار جریب رد میشید دانشکده علوم مشخصه. تو خوابم به جای خیابون دور تا دور دانشگاه دریا بود . دریایی مواج وخروشان دقیقا تو ذهنمه!!!

از بین اساتید فقط یکیشون بود استاد بهرامی که بسیار مرد فهیم و دانشمندیه... که اتفاقا من باهاشون تا حالا کلاس نداشتم ولی دورادور می شناسمشون... تو خواب دستم وگرفت و باهم کنار این دریای مواج وایساده بودیم و به این اوضای آشفته فکر می کردیم ... که من طبق معمول همیشه به سمت این پرتگاهی که پایینش دریا بود کشیده می شدم ولی استاد دستمو محکم گرفته بود حس خیلی بدیه.(من به خاطر تجربه ای که دوران بچگیم داشتم که از پشت بوم خونمون افتادم). همیشه تو خواب هام به سمت پرتگاه کشیده میشم

خلاصه به نظرم این آینده در انتظار دانشگاه هامون هست که دختر وپسر و از هم جدا کنن ٬برای هر مقطعی لباس فرمی رو در نظر بگیرن و همه ی اساتید مجرب رو اخراج کنند کاری که الان هم شاهدش هستیم .... و خدا به ما رحم کنه که در این دریای خروشان سقوط نکنیم و یک نفر پیدا بشه که دستمونو بگیره....

به امید اینکه خوابم باطل باشه

پرنیان بهشتی

گفتند: دلت پرنیان بهشتی است. خدا عشق را در آن پیچیده است. پرنیان دلت را باز کن تا بوی بهشت در زمین پراکنده شود . چنین کردم بوی نفرت عالم را گرفت . وتازه دانستم بی آنکه با خبر باشم . شیطان از دلم چهل تکه ایی برای خودش ساخته....

به اینجا که می رسم ٬نا امید می شوم . آنقدر که می خواهم همه ی سرازیری جهنم را یک ریز بدوم. اما فر شته ای دستم را می گیرد و می گوید ٬هنوز فرصت هست به آسمان نگاه کن . خدا چلچراغی  از آسمان آویخته است که هر چراغش دلی است . دلت را روشن کن تا چلچراغ خدا را بیافروزی . فرشته شمعی به من می دهد و می رود .... راستی امشب به آسمان نگاه کن ببین چقدر دل در چلچراغ دنیا روشن است . این که مدام به سینه ات می کوبد ٬قلبت نیست. ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود ٬ماهی کوچکی که طعم تنگ آزارش می دهد و بوی دریا هوایی اش کرده است. قلب ها همه نهنگند در اشتیاق اقیانوس .اما کیست که باور کند در سینه اش نهنگی می تپد؟! آدمها ٬ماهی ها را در تنگ دوست دارند و قلبها را در سینه! اما ماهی وقتی در دریا شناور شد ماهی است و قلب وقتی در خدا غوطه خورد قلب است . وهیچ کسی نمی تواند نهنگی را در تنگی نگه دارد ٬ تو چطور می خواهی قلبت را در سینه نگه داری ؟

و چه دردناک است وقتی نهنگی مچاله شود و وقتی دریا مختصر می شود و وقتی قلب خلاصه می شود و آدم قانع. این ماهی کوچک٬اما بزرگ خواهد شد واین تونگ٬تنگ خواهد شد و این آب ته خواهد کشید .و   تو کاش قدری دریا می نوشیدی و کاش نقبی می زدی از تنگ سینه به اقیانوس . کاش راه آبی به نا منتها می کشیدی و کاش این قطره را به بی نهایت گره می زدی.....

بگذریم ...دریا و اقیانوس به کنار ٬نامنتها و بی نهایت پیش کش کاش لااقل آب این تنگ را گاهی عوض می کردی .این آب مانده است و بو گرفته است و تو می دانی آب هم که بماند می گندد. آب هم بماند لجن می بندد. وحیف از این ماهی که در گل و لای بلولد  وحیف از این قلب که در غلط بماند...

چهل چله

گفتند چهل شب حیاط خانه ات را آب و جارو کن . شب چهلمین ٬خضر ع خواهد آمد . چهل سال خانه ام را رفتم وروبیدم و خضر ع نیامد . زیرا فراموش کرده بودم حیاط خلوت دلم را جارو کنم...

گفتند چله نشینی کن. چهل شب خودت باش و خدا و خلوت . شب چهلمین بر بام آسمان خواهی رفت و من چهل سال از چله ی بزرگ زمستان تا چله ی کوچک تابستان را به چله نشستم . اما هرگز بلندی را بوی نبردم.

زیرا از یاد برده بودم که خودم را به چهلستون دنیا زنجیر کرده ام .

هم بازی بهشتی من...

دوست من ٬هم بازی بهشتیم! نمی دانی چقدر دلم برایت تنگ شده . هنوز آخرین جمله خدا توی گوشم زنگ می زند . از قلب کوچک تو تا من یک راه مستقیم است.  اگر گم شدی از این راه بیا. بلند شو از دلت شروع کن . شاید دوباره همدیگر را پیدا کنیم . هزار و یک اسم داری و من از همه ی آنها لطیف را دوستتر دارم.که یاد ابر و ابریشم و عشق می افتم. خوب یادم هست از بهشت که آمدم ٬تنم از نور بود و پر وبالم از نسیم .بس که لطیف بودم ٬توی مشت دنیا جا نمی شدم . اما زمین تیره بود ٬کدر بود ٬سفت بود و سخت . دامنم به سختی اش گرفت و دستم به تیرگی اش آغشته شد. ومن هر روز قطره قطره تیره تر شدم و ذره ذره سختتر . من سنگ شدم و سد و دیوار . دیگر نور از من نمی گذرد . دیگر آب از من عبور نمی کند روح در من روان نیست و جان جریان ندارد . حالا تنها یادگاریم از بهشت و لطافتش  چند قطره اشک است که گوشه ی دلم پنهانش کرده ام . گریه نمی کنم تا تمام نشود . می ترسم بعد آن از چشمهایم سنگریزه ببارد .یا لطیف!این رسم دنیاست که اشک سنگریزه شودو روح ٬سنگ و صخره؟این رسم دنیاست که شیشه ها بشکنند و دلهای نازک شرحه شرحه شوند؟...

وقتی تیره ایم وقتی سراپا کدریم . به چشم می آییم و دیده می شویم ٬اما لطافت هر چیز که از حد بگذرد٬ناپدید می شود. یا لطیف! کاشکی دوباره مشتی ٬تنها مشتی از لطافت را به من می بخشیدی تا می چکیدم و می وزیدم و ناپدید می شدم . مثل هوا که ناپدید است. مثل خودت که ناپدیدی ....

یا لطیف!مشتی تنها مشتی از لطافتت را به من ببخش.....

دوستان من!!!!!!

بعد از یاد پروردگار همیشه در نظر داشته باش

آدمها اغلب نامعقول و غیر منطقی و خودخواهند        بهر حال آنها را ببخش

اگر مهربانی کنی شاید تو را متهم به داشتن اهداف پنهانی کنند             بهر حال مهربان باش

اگر درست کار و راستگو باشی ممکن است سرت کلاه برود           بهر حال راستگو و درستکار باش

اگر موفق شدی در کارهایت از دیگران پیشی بگیری دشمنانی سخت خواهی داشت     بهرحال موفق باش

آنچه را سالها زحمت کشیدی و ساختی و ساختی ممکن است دیگران به ناگاه از بین ببرند٬  به هر حال سازنده باش

اگر به دیگران آموختی ممکن است قدردانت نباشند      بهر حال آموزنده باش

اگر به آرامش و شادی دست یافتی ممکن است به تو حسادت کنند           بهر حال آرام و شاد باش

اگر به دیگران کمک کنی ممکن است فردا همه را فراموش کنند          به هر حال نیکوکار باش

اگر جانت را در راه آرمانت فدا کنی ممکن است کافی نباشد            به هر حال فداکار باش

برای اینکه آسوده باشی ٬بدان که همه چیز بین تو وخداست

                                                                    پس به همین فکر کن وآسوده باش

من یه امشب به یه فلش احتیاج داشتم ولی همه یه بهانه ای آوردن که بهم ندن نمیدونم چرا همه از بچه های تهران می ترسن یا.... من که همیشه به همه خوبی می کنم ؟! آخرش مجبور شدم برم از بیرون بخرم . همش تقصیر آقای برادره که فلشمو سوزوندکه من منت اینو اونو بکشمخدایا مارو محتاج بنده نکن

آمین یا رب العالمین...

جنگ و صلح...

از صلح می گویند یا از جنگ می خوانند؟

                 دیوانه ها آواز بی آهنگ می خوانند

 گاهی قناری ها اگردر باغ هم باشند

                    مانند مرغان قفس دلتنگ می خوانند

کنج قفس می میرم و این خلق بازرگان

                   مرگ مرا چون قصه ها نیرنگ می خوانند

روزی همین مردم که سنگم میزنند از رشک

                    نام مرا با اشک روی سنگ می خوانند

این ماهی افتاده در تنگ تماشا را

                      پس کی به آن دریای آبی رنگ می خوانند؟

سلام خیلی کلافه شدم برای یه مبحث سه تا کتاب و گذاشتم جلو خودم و می خونم ولی باز چیزی ازش سر در نمیارمتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

. دلم تنگ است دلم می سوزد از باغی که می سوزد

این خوابگاه هم که از درو دیوارش غم و غصه می باره. تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدخدایا پس چرا این روزها نمی گذره  . بچه ها قدر پدر مادر و خونه و خانواده هاتون رو بدونید که در و گوهر هایی بس گرانبها هستند و خودتون خبر نداریدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيددعا فراموش نشهتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد به امید دیدارتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

 

 

 

                              

 

تفاوت شخصیتی افراد از روی ماه تولد!

 

در کارهاي خصوصي متولدين فروردين ماه دخالت نکنيد

متولدين فروردين ماه به دنبال ارضاي خواسته‌ها وتوقعات خود هستند و در اين زمينه، بسيار خودمحور و خودبين به شمار مي‌آيند. هرگز نگذاريد متولدين فروردين ماه به راحتي دل شما را به دست آورند، وگرنه به همان آساني نيز شما را از دست خواهند داد و تا ابد فراموش‌تان مي‌کنند. آنها به سمت افرادي جذب مي‌شوند که شخصيتي مستقل و آزاده از خود بروز دهند. هر روز براي آنها به منزله آغازي جديد است، پس خودتان را آماده مواجهه با هر واکنش غيرمنتظره از سوي آنها کنيد. در مقابل آنها، سربلند و مغرور ظاهر شويد. هميشه آنها را تحسين کنيد و به وجودشان افتخار نماييد. هرگز مزاحم آنها نشويد و در کارهاي خصوصي‌شان دخالت نکنيد. آنها را مورد انتقاد قرار ندهيد و دوستانشان را هم بپذيريد و از آنها خرده نگيريد. هرگز از آنها پول قرض نگيريد. اگر به درخواست‌هاي آنها، پاسخ منفي دهيد، بايد منتظر مشاهده واکنش‌هايي بسيار تند و غيرمنطقي از سوي آنها باشيد .

حس حسادت ارديبهشتي‌ها را تحريک نکنيد

متولدين ارديبهشت تابع احساسات و عواطف دروني‌شان هستند و در عين حال به احساسات طرف مقابلشان نيز احترام کامل مي‌گذارند. از اين رو، همسران آنها بسيار خوشبخت خواهند بود. آنها عاشق مواد غذايي هستند و غذا خوردن، براي آنها بسيار محترم است، پس تا جاي ممکن، غذاهاي مورد علاقه‌شان را بپزيد. براي راه يافتن به قلب آنها محيطي خيال‌انگيز به همراه يک موسيقي رمانتيک و آرام و چند شمع در گوشه‌اي فراهم آوريد محبت کردن ولي لي به لا لا گذاشتن آنها را هرگز فراموش نکنيد. آنها هميشه و در همه حال به ياد دوستانشان هستند و هر گز نمي‌گذارند که آنها به حال خود رها شوند. پس، شما هم در همه حال حامي و ياور آنها باشيد . آنها بسيار سخاوتمند هستند، به خصوص نسبت به همسر و عزيزانشان، پس انتظار گرفتن هداياي متعدد را از سوي آنها داشته باشيد. بي‌جهت و ناخالصانه آنها را تحسين نکنيد. آنها در هنگام آغاز اين ارتباط، بسيار کند و تدريجي پيش مي‌روند پس اگر صبر و حوصله به خرج دهيد، با صميميت و محبت عميق و خالصانه و ابدي آنها مواجه خواهيد شد. هرگز و تحت هيچ شرايطي، به آنها دروغ نگوييد، آنها هيچ وقت نمي‌توانند افراد دروغگو را ببخشند. آنها افرادي وابسته و احساساتي هستند و همسري مثل خود مي‌خواهند. هرگز آنها را به اجبار وادار به گرفتن تصميم نکنيد، وگرنه تبديل به افرادي لجوج و بسيار سرسخت مي‌شوند. ارديبهشتي‌ها زماني ارتباطي را آغاز مي‌کنند که مطمئن باشند که تا ابد آن را حفظ خواهند کرد. هرگز و تحت هيچ شرايطي حس حسادت آنها را تحريک نکنيد وگرنه تا ابد آنها را از دست خواهيد داد .

خردادي‌ها به سمت افرادي فرهيخته جذب مي شوند

متولدين خردادماه از راه‌هاي عجيب و پيش‌بيني نشده، به دنبال ارضاي خواسته‌هاي خود و دستيابي به محبت هستند. آنها از داشتن دوستان متعدد و ارتباطات متفاوت به وجد مي‌آيند. براي راه يافتن به قلب آنها، بايد سخت تلاش کنيد، چون آنها از دست و پنجه نرم کردن با هر چالشي لذت وافر مي‌برند. آنها ذاتا به سمت افراد فرهيخته و صاحب نظر جذب مي‌شوند. آنها از گفت‌وگوهاي طولاني شب هنگام لذت مي‌برند. اگر مايليد ارتباطتان را با آنها حفظ کنيد، بايد گاه و بيگاه آنها را به حال خود رها کنيد و در حقيقت، آنها را از آزادي طبيعي‌شان محروم نسازيد. هميشه چيزهاي تازه و جديدي برايشان فراهم آوريد تا دچار يکنواختي در يک ارتباط نشوند، در غير اين صورت به محض کسل شدن از طرف مقابلشان دل زده مي‌شوند و بي‌درنگ، آن ارتباط را قطع مي‌کنند. زماني که آنها با شما حرف مي‌زنند، شنونده خوبي برايشان باشيد. از پيروي از آداب قديمي و کهنه دست بکشيد و در عوض با جريان نوين روز پيش برويد تا هميشه در قلبشان جاي خاصي داشته باشيد .


تحت هيچ شرايطي متولد تير ماه را دست نيندازيد

متولدين تير ماه براي ارضاي خواسته خود به دنبال عشق و محبت خالص، حقيقي و ابدي هستند. آنها از دريافت گل و هداياي مختلف لذت زياد مي‌برند. به آنها توجه زيادي نشان دهيد از اين که ساعات طولاني را با همسر يا عزيزانشان در محيطي صميمي و گرم سپري کنند، خيلي به وجد مي‌آيند. آنها عاشق خانه و خانواده‌شان هستند. هميشه تاريخ‌هاي مهم مثل سالگرد تولد، ازدواج يا اولين روز آشنايي‌تان را به ياد داشته باشيد و به آنها هديه بدهيد. آنها دوست دارند مورد عشق و علاقه کامل طرف مقابلشان قرار بگيرند پس به آنها عشق بي قيد و شرط بورزيد و محبت کنيد. آنها از دريافت کارت‌هاي تبريک در مواقع مختلف لذت مي‌برند. هرگز و تحت هيچ شرايطي، آنها را دست نياندازيد و مسخره‌شان نکنيد. ممکن است شوخي‌هاي شما را خيلي جدي بگيرند و احساساتشان خدشه‌دار شود. اگر موقعيت و شرايط مناسب در اختيار آنها قرار بگيرد، ممکن است برخي مواقع خاص تبديل به افرادي فريب کار شوند. آنها روابط دوستانه تدريجي را ترجيح مي‌دهند. همواره به اعضاي خانواده آنها احترام بگذاريد تا مورد احترام آنها قرار بگيريد .


مردادي ها عاشق دريافت گل و هديه و توجه هستند

متولدين مرداد ماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود مايلند همواره و تحت هر شرايطي مورد تاييد و تحسين قرار بگيرند و محبت و حمايت محض طرف مقابلشان را خواهانند. هميشه اطمينان حاصل کنيد که از زيبايي آنها به حد کافي تعريف و تمجيد به عمل مي‌آوريد. آنها عاشق دريافت گل و هداياي مختلف هستند. آنها مايلند هميشه و در همه حال، کانون توجهات افراد را به خود اختصاص دهند. از اين رو در يک رستوران، ميزها و صندلي‌هاي وسط را انتخاب مي‌کنند تا در معرض ديد همه قرار بگيرند. آنها افرادي بسيار پر جنب وجوش و فعال هستند، از اين رو ساعات خوابشان کمتر از حد معمول است. در کنار آنها تا جاي ممکن مطيع و فرمان‌بردار باشيد چرا که آنها خواهان برخورداري از تسلط کامل در يک ارتباط هستند. آنها از برقراري مراودات متعدد لذت مي‌برند و اهل معاشرت و گفت و گو با اطرافيان هستند، ولي دوست ندارند که طرف مقابلشان را در چنين وضعيتي مشاهده کنند. همواره به آنها ابراز علاقه کنيد و بگوييد که چقدر برايتان ارزشمند هستند. اگر به آنها بي‌اعتنايي و بي‌توجهي نشان دهيد، بي‌درنگ با طغيان‌هاي بي‌امان و غيرقابل کنترل آنها مواجهه مي‌شويد. هميشه کاري کنيد که آنها در کانون توجهات قرار بگيرند، وگرنه احساس حسادت شديدي به سراغشان مي‌آيد آنها هميشه از غرور، نخوت و تکبر کاذبي برخوردارند، پس به جاي سعي در عوض کردنشان بهتر است اين خصيصه‌شان را به همان شکل بپذيريد و همواره اين احساس را در آنها تقويت کني .

شهريوري ها و يک زندگي آرام و بدون ماجرا

متولدين شهريور ماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود با احتياط کامل، سنجيده، عقلايي و تدريجي عمل مي‌کنند آنها خواهان مشاهده حد کمال در طرف مقابلشان هستند. در کنار آنها، صبر و شکيبايي را ياد خواهيد گرفت و به همان شکل با آنها بايد رفتار کنند. از آن جايي که آنها از به هم ريختگي، بي‌نظمي و شلوغي بيزارند بايد هميشه محل زندگي‌شان را تميز و مرتب نگه داريد. آنها فقط خواهان عشق و محبت از سوي عزيزانشان نيستند، بايد اطمينان حاصل کنند که شما صميمي‌ترين و بهترين دوستشان نيز هستيد. هرگز به زور خوراکي‌اي به آنها ندهيد که دوست ندارند، چون آنها نسبت به برنامه غذايي و سلامت و تندرستي‌شان بسيار حساس هستند. آنها خواهان برخورداري از يک زندگي آرام و بدون ماجرا هستند، از اين رو دوست ندارند در کانون توجهات قرار بگيرند .

براي هر تصميمي به متولد مهر ماه فرصت دهيد

متولدين مهرماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود به دنبال ابراز علاقه‌هاي آتشين و صميمانه هستند و از محيط‌هاي رمانتيک و خيال‌انگيز لذت زيادي مي‌برند. اگر مي‌خواهيد راهي به قلب آنها باز کنيد، بايستي ميزان علاقه‌تان را نسبت به انواع هنرها و موسيقي افزايش دهيد، در اين صورت مورد تحسين آنها خواهيد گرفت هميشه و در همه حال از آنها تعريف و تمجيد به عمل آوريد. قبل از شروع هر کاري، عقيده و نظر آنها را بپرسيد، چون هميشه و در هر زمينه‌اي حرفي براي گفتن دارند آنها افرادي تعلل ورز و مسامحه کار هستند و گاهي بي‌جهت امروز و فردا مي‌کنند و انجام برخي از کارها را پشت گوش مي‌اندازند. از اين رو، در تصميم‌گيري‌ها تا حدي مغرور و متکبر مي‌شوند. ولي بهتر است در اين طور مواقع به روي خودتان نياوريد و اعتراضي نکنيد. آنها بايد براي گرفتن هر تصميمي مدت زيادي فکر کنند و به زمان زيادي در اين زمينه نياز دارند .


آباني ها سريع دل بسته و سريع تر دل مي‌کنند

متولدين آبان ماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود گاهي نسنجيده و آني عمل مي‌کنند. در واقع، به همان سرعتي که دل مي‌بازند، سريع‌تر دل مي‌کنند! آنها معمولا خواهان عشق در يک نگاه هستند و به سرعت عاشق مي‌شوند. هميشه آماده باشيد تا در مورد عميق‌ترين خواسته‌هاي دروني، اسرار زندگي و روياهاي شخصيتان با آنها صحبت و تبادل نظر کنيد. آنها خواهان مشاهده شور و شوق وافر در وجودتان هستند. آنها عاشق سفر و تفريح هستند و اگر پا به پاي آنها پيش نرويد، بدون شک ترکتان مي‌کنند. آنها در هنگام کار مايلند موسيقي بلندي بشنوند. مردان متولد آبان ماه مايلند در طول روز هزاران مرتبه از شما ابراز علاقه ببينند تا خيالشان راحت شود. هرگز و تحت هيچ شرايطي حس حسادت آنها را تحريک نکنيد، وگرنه با واکنشي به مراتب بدتر از سوي آنها مواجهه خواهيد شد. به سرعت و قبل از آن که دريابيد چه اتفاقي افتاده ترکتان مي‌کنند. در حقيقت، سريع دل بستن و سريع‌تر دل کندن، يکي از عادات هميشگي آنها محسوب مي‌شود .


متولد آذر ماه عاشق پياده روي و پيک نيک است

متولدين آذر ماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود، به دنبال يادآوري‌هاي مداوم هستند. به آنها آزادي کامل دهيد و هرگز مانع پيشرفت و موفقيت‌شان نشويد. آنها از پياده‌روي‌هاي طولاني در کنار ساحل و مناطق خوش آب و هوا و ييلاقي لذت مي‌برند. آنها از سفرهاي کوتاه و پيک‌نيکي لذت مي‌برند و مايلند تعطيلات آخر هفته‌شان را خارج از شهر سپري کنند. آنها از افراد سرزنده، پرتحرک، شاد و پرشور خوششان مي‌آيد اگر در کنارشان حالت غمگين و دل مُرده به خود بگيريد، در واقع به دست خود آنها را فراري داده‌ايد. آنها از سربه سر گذاشتن با ديگران لذت مي‌برند و اهل لطيفه‌گويي و مزاح هستند، پس شما هم اين ويژگي‌ها را در خود تقويت نماييد هرگز اشتباهات و خطاهايشان را به خودشان گوشزد نکنيد وگرنه به شدت آزرده خاطر و دلخور مي‌شوند. آنها از فضاهاي کوچک، محدود و سربسته بدشان مي‌آيد. هرگز آنها را با عجله و شتاب زده وادار به انجام کاري نکنيد، آنها براي انجام هر کاري به زمان نياز دارند و بايستي با آرامش خاطر کامل هر کاري را صورت دهند .

سرقول خود به دي ماهي ها بمانيد

متولدين دي ماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود ابتدا، بايستي فکر و ذهن‌شان را سر وسامان دهند تا توجه و حواسشان روي موضوع خاصي متمرکز شود. سر و وضع ظاهري براي آنها، از اهميت خيلي زيادي برخوردار است، از اين رو براي راه يافتن به قلبشان بايد دريابيد که چه چيزي را دوست دارند و سپس خود را به آن شکل در آوريد. آنها علاقه شديدي به کارشان دارند و شما هم بايستي به شغل و پيشه آنها اهميت زيادي بدهيد. آنها خواهان دريافت هديه هستند، ولي تنها از گرفتن کادوهاي گران‌قيمت به وجد مي‌آيند. هرگز و تحت هيچ شرايطي اعصابشان را خرد نکنيد چون بسيار خشمگين و بدخلق مي‌شوند و طغيان‌هاي عصبانيت‌شان غير قابل کنترل است. آنها در پذيرفتن هر گونه مسئوليت و تعهدي، بسيار کند عمل مي‌کنند پس صبر و حوصله زياد به خرج دهيد. زماني که در کنارشان در جمعي هستيد، حسابي مراقب اعمال و رفتارشان باشيد، چرا که از خجالت زده و شرمنده شدن در مقابل ديگران بيزارند. هميشه و تحت هر شرايطي سر قولي که با آنها مي‌بنديد بايستيد و زير عهد و پيمانتان نزنيد .

بهمني ها حساس و نکته سنج
 
متولدين بهمن ماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود، نياز به شريکي ماجراجو دارند. آنها براي پيشرفت و موفقيت به فضاي عمل گسترده‌اي نياز دارند، و گرنه غمگين و افسرده مي‌شوند. آنها از درگير در علت‌ها و معلول‌ها لذت مي‌برند. پس، طوري عمل کنيد که نشان دهيد که به اين علاقه‌شان اهميت مي‌گذاريد. آنها از چيزهاي پيش‌بيني نشده و غيرمترقبه لذت مي‌برند و دوست دارند که گاه و بيگاه غافلگير شوند. آنها در کل از هر چيز نامتعارف و منحصر به فردي به وجد مي‌آيند . آنها از صحبت و گفت و گو لذت مي‌برند، پس در هنگام صحبت‌شان، آنها را تشويق به ادامه دادن کنيد. نسبت به آنها خيلي سخت‌گير و موشکافانه عمل نکنيد وگرنه دست و پاي خود را گم مي‌کنند. در عين حال تمايل به پرحرفي و به اصطلاح روده‌درازي کردن در آنها وجود دارد در هنگام صحبت از آنها حسابي مراقب سخناني باشيد که به زبان مي‌آوريد، چون بيش از حد حساس و نکته‌سنج هستند. هرگز و تحت هيچ شرايطي درصدد عوض کردن عقيده آنها بر نياييد، چون آنها مي‌توانند بسيار سرسخت و يکدنده شوند .


متولد اسفند را به تماشاي فيلم اکشن نبريد

متولدين اسفند ماه براي ارضاي خواسته‌هاي خود، به وفور تغيير عقيده مي‌دهند و از اين شاخه به آن شاخه مي‌پرند و گاهي اوقات رفيق نيمه راه شما مي‌شوند. آنها از تماشاي تئاتر و بازديد از موزه‌ها لذت مي‌برند و اين مکان‌ها در واقع پاتوق مورد علاقه‌شان محسوب مي‌شوند. آنها از تماشاي فيلم‌هاي سوزناک و رمانتيک به وجد مي‌آيند، از اين رو هرگز آنها را به تماشاي فيلم‌هاي اکشن و پر زد و خورد نبريد. آنها هرگز از يافتن نيمه گمشده خود نااميد نمي‌شوند و تا او را نيابند، دست از تلاش سرسختانه خود بر نمي‌دارند. تحت هر شرايطي بايد با آنها احساساتي و عاطفي برخورد کنيد تا عميقا آزرده‌خاطر و دلخور نشوند. هرگز با خشونت با آنها رفتار نکنيد. آنها علاقه چندان به حل و فصل مسايل مالي ندارند و ترجيح مي‌دهند که اين طور مسايل را به شريک زندگي‌شان بسپارند و خود از آن دور بمانند. آنها افرادي خيال‌پرداز هستند که به جاي زندگي در دنياي مادي، در عالم معنويت به سر مي‌برند. اگر مي‌خواهيد هديه‌اي به آنها بدهيد که مورد توجه‌شان قرار بگيرد، بهتر است چيزي هنري مثل يک تابلوي زيباي نقاشي برايشان بخريد. آنها مايلند مثل شاهزاده‌ها زندگي کنند و به همراه چند شاخه گل رز در حالي که مقابل‌شان زانو زده‌ايد از آنها خواستگاري کنيد. بله، آنها مثل سيندرلاي قصه‌ها منتظر شاهزاده‌اي سوار بر اسب سپيد هستند و همواره خود را در قصر روياهايشان مجسم مي‌کنند .

طالع بینی رنگها!

شما تحت تاثیر کدام رنگ هستید؟

متولدین فروردین: سرخ
رنگ سرخ سبب شده تا متولدین فروردین به دفعات عصبانی شوند ولی به محض آن که شراره های خشم خاموش شد به سرعت تبدیل به آدم هایی شاد و بانشاط می شوند. متولدین فروردین افرادی آرمانگرا٬ مصمم و با اراده هستند و از احساسات گرایی خوششان نمی آید. هیچ کس نمی تواند مثل آنها قاطع و خشن باشد ولی در این حال کمتر کسی معصومیت و عاطفه آنها را دارد. آنها هرگز تحمل شکست را ندارند وبه گونه ای افراطی راجع به نتیجه نهایی هر چیز٬ از عشق گرفته تا مسابقه فوتبال٬ بسیار خوشبین هستند. آنها جنگجویان خوبی هستند و با مغز خود خیلی ماهرانه می جنگند. مخالفت دیگران و موانع و مشکلات برای آنها سرگرمی و مایه نشاط است و از آن لذت می برند. آنها هیچگاه منتظر موفقیت نمی نشینند بلکه با شتاب به سوی آن مید روند و به همین علت کمتر به دیگران وابسته اند.

متولدین اردیبهشت: صورتی
متولدین اردیبهشت خیلی به ندرت نگران می شود. هنگامی که کارها مطابق خواست او انجام نمی گیرد٬ اخم می کند اما عصبانی نمی شود! خویشتن داری و صبر از صفات ذاتی رنگ درونی اوست و به مدد همین خصوصیات کارهای خود را خیلی راحت انجام می دهد و چیزی نمی تواند مانع او شود. وفاداری و صداقت نسبت به خانواده و دوستان از صفات بارز اوست. همچنین به شجاعت و دلاوری او باید مدال طلا داد چرا که هیچکس مثل او نمی تواند این همه از خود مقاومت نشان دهد. ممکن است سمج و لجوج باشد ولی بردباری او مثال زدنی است.


متولدین خرداد: نقره ای
رنگ درونی متولدین خرداد آنها را به افرادی دلسوز٬ مهربان ٬ خونگرم و صادق تبدیل ساخته که حرکاتی سریع تر از بقیه ولی دلپذیر دارند. متولدین خرداد از کارهای یکنواخت و تکراری بدشان می آید و به همین علت کارهای روزانه باعث می شود که فکر کنند همچون پرنده ای در قفس اسیر شده اند. این افراد ذاتا بی قرار هستند و همواره در پی هیجان و تغییر و تنوع هستند و اگر در یک جا ثابت بمانند افسرده می شوند. آنها با مهارت های ذاتی خویش چنان در ذهن مخاطب طوفان به راه می اندازند که هیچ کس متوجه تغییر مسیر ذهن نمی شود و اینگونه است که می توانند به اسکیموها یخ بفروشند و به افراد بدبین رویا !


متولدین تیر : خاکستری
تیرگی رنگ درونی متولد تیر سبب می شود که گاهی اوقات بداخلاق شود. چنانچه از کسی ساعت را پرسیدید و با اخم جواب داد٬ یا در سر میز غذا از کسی نمکدان خواستید و با عصبانیت به شما پرخاش کرد احتمالا او یک متولد تیر است که دوباره دچار بدخلقی شده و از زمین و زمان بیزار است. در این حالت فکر نکنید که از دست شما عصبانی است بلکه او از دنیا ناامید شده است . این حالت او موقتی و گذراست و فورا به همان آدم دلنشین همیشگی تبدیل می شود. متولد تیر همچنین قوه تخیل پرقدرت خود را به خوبی تحت کنترل دارد و تمام حالات درونی خود و دیگران را فورا دریافت کرده و در حافظه قوی خود ثبت می کند.


متولدین مرداد: طلایی
رنگ درونی متولدین مرداد غروری شاهانه به او بخشیده به طوری که همیشه می تواند میزبان باشکوهی باشد. اوبه سختی می تواند حس برتری جویی خود بر دیگران کنترل کند و همواره رفتاری فخر فروشانه دارد او برعکس متولدین فرودین که اغلب سعی می کند از یک چاه خشک آب بیرون بکشد٬ انرژی خود را بیهوده تلف نمی کند و از همین رو یک سازمان دهند خوب است و به راحتی می تواند وظایف و اعمال خود را سامان دهد . هر گاه که از خودنمایی دست می کشد دستوراتی که صادر می کند بسیار موثر هستند .


متولدین شهریور : نارنجی
نخستین موضوعی که در مورد متولدین شهریور جلب توجه می کند آن است که وی طوری رفتار می کند که انگار مسأله مهمی درذهن خود دارد و او در تلاش است که آن را حل کند. یا گاهی اوقات احساس مبهمی به شما دست می دهد که انگار او از چیزی نگران است. این احتمال واقعاُ وجود دارد زیرا نگرانی برای او کاملاً طبیعی است و لبخند دلپذیر او همیشه مشکلات بزرگ او را مخفی می کند. این انسان کمال گرا را نمی توانید در محافل اجتماعی پیدا کنید. احتمال اینکه تا دیروقت شب در محیط کار او را بیابید بسیار بیشتر از آن است که در میهمانی او را ببینید!


متولدین مهر : آبی
رنگ آبی آسمانی فطرتی هنری به او بخشیده که از نور و موسیقی ملایم به شدت لذت می برد. تأثیر آرامش و هماهنگی بر سلامتی متولد مهر معجزه آساست. هنگامی که در بستر بیماری می افتد قرار گرفتن در محیط عاطفی و خواندن کتاب های دلپذیر تأثیر فوق العاده ای بر سرعت بهبود او خواهد گذاشت. متولد مهر در هنگام گفتگو با دیگران ابتدا تاجایی که می تواند وراجی می کند و بعد مشتاقانه به حرف های طرف مقابل خود گوش می دهد٬ در دعواهای دیگران همیشه نقش میانجی را بر عهده می گیرد و واضاع را آرام می کند و صلح و صفا برقرار می سازد.


متولدین آبان : سفید

چنانچه از یک متولد آبان بپرسید که می تواند به شما کمک کند یا نه٬ به سادگی می گوید: ((بله )) یا ((نه))! بنابراین اگر آدم احساس و زودرنجی هستید از او در هیچ موردی نظر خواهی نکنید زیرا او هر حقیقتی را رک و راست و بی رحمانه بر زبان می راند. درپاسخ هم می گوید که شما پرسیدید و او جواب داد. متولد آبان اصلاً اهل تملق گویی و دروغ بافی نیست یعنی منش خود را بالاتر از آن می داند که دست به چنین کاری بزند. بنابراین اگر شما در موردی تعریف کرد یقین داشته باشید که از صمیم قلب گفته و ارزش آن را بدانید.


متولدین آذر: بنفش
متولدین آذر اغلب اوقات شاد و خونگرم هستند. ولی هنگامی که از صمیمیت فطری آنها سوء استفاده شود آنگاه از کوره در می روند. عصیان علیه صاحبان قدرت و قوانین و مقررات دست و پاگیر در میان متولدین آذر شایع است. او هرگز از دعوا و در گیری فرار نمی کند و از کسی کمک نمی خواهد. همچنین متولدین آذر هرگز تحمل این را ندارد که کسی آنها را به ناذرستی و عدم صداقت متهم کند. یک اتهام غیر منصفانه و بیجا ممکن است خشم آنها را شعله ور کند٬ پس در نحوه بیان کلمات با متولدین آذر خوب دقت کنید چرا که آنها اول دست به عمل می زنند و بعد به عواقب آن می اندیشند !


متولدین دی: قهوه ای
رنگ قهوه ای٬ عملگرایی متولد دی را نشان می دهد. او برای حکمرانی اصلاً احتیاج ندارد که به خودنمایی بپردازد و ترجیح می دهد که دیگران جلو باشند و او قدرت پشت صحنه بماند. البته گاهی متولد دی از یاد می برد که بلند پروازی و جاه طلبی خود را مخفی نماید و تا موقعی که رئیس گروه نشود٬ دست به کار نمی زند. به یاد داشته باشید که متولد دی همیشه به گونه ای رفتار می کند که تصور می کنید که مانند پر نرم و بی آزار است اما در حقیقیت مانند میخ محکم و کوبنده است .


متولدین بهمن: زرد
متولدین بهمن ترکیبی از خونسردی٬ عملگرایی و بی ثباتی هستند و به نظر می رسد که با افراد همدلی دارند و فقط با چند کلمه صحبت می توانند اضطراب آنها را کاهش داده و آرامشان کنند. این توانایی آنها احتمالاً به خاطر سیستم عصبی قوی و پرتوان آنهاست. متولدین بهمن معمولاً در انزوای خواصی فرو می روند و مردم معمولاً به درستی آنها را درک نمی کنند زیرا به خوبی نمی توانند با دنیای خیالی و آرمانی آنها ارتباط برقرار کنند. متولدین بهمن علیرغم آنکه دوستان زیادی در اطراف خود دارند ولی دوستان صمیمی و نزدیک چندانی ندارند .


متولدین اسفند: سبز
رنگ بخشنده فطرت آنها سبب شده تا اصولاً عاری از هر نوع حرص و طمع باشند. سرشت دلپذیر٬ جذاب و در عین حال تنبل متولدین اسفند شما را تحت تأثیر قرار می دهد. او نسبت به همه قید و بندهایی که محدود کننده هستند بی اعتناست به شرط آنکه آزادی خیال پردازی را از او نگیرند و بتواند بنا به خواست خود زندگی کند. او همچنین در مقابل توهین ها٬ تهمت ها و نظرات دیگران نیز بی تفاوت است٬ بنابراین خیلی به ندرت ممکن است عکس العمل شدیدی از او ببینید. البته فکر نکنید که کلاً آدمی بی خیال است زمانی که احساساتش جریحه دار شود با زیرکی خاص خود به نیش و کنایه می پردازد و طرف مقابل را مورد ریشخند و استهزاء قرار می دهد

سایت لیمونات

سلام انوشه

سلام دوستان عزیز امیدوارم که حالتون خوب باشه و مثل من دچار انواع مریضی ها نباشین.

امروز اولین میان ترم رو دادیم خوب بود فقط من جواب دوتا سوال و وقتی از جلسه امتحان اومدیم یادم اومد یعنی جوابشو نوشتم ولی نه کامل . حالا ببینیم چی میشه ....

دیروز دکتر انوشه اومده بود دانشگاهمون خیلی جالب بود از ساعت ۳:۳۰تا ۶:۳۰داشت حزف میزد ولی اینبار نه در مورد روابط دختر و پسر بلکه در مورد الگوهای صحیح زندگی.... من نکته های جالب سخنرانی رو یادداشت کردم که بخونین و استفاده کنین. قبلش نتیجه آمارگیری که انجام دادن و بهتون بگم. طبق نظر سنجی که تو اون جلسه انجام دادن دختر ها خیلی کمتر از پسرها برای زندگیشون الگویی انتخاب می کردن و همچنین دختر خانوم ها بسیار کمتر از پسرها از الگوهایی که در زندگی دارند راضی هستن...

حالا نکته ها....

با مشت نمی شود با کسی دست داد

با انگشت کثیفت به عیبهای دیگران اشاره نکن

به انسان ثروت وسلامتی بدهید هر دو را در مسیر زندگی از دست خواهد داد

مهم نیست که تو چقدر زنده ایی مهم اینه که چقدر زندگی میکنی

مهم نیست چقدر داری مهم اینه که چقدر بخشش داری

دوست داشتن بهترین شکل مالکیت و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است

خودتان را برای دیگران آرام آرام ورق بزنید چون اگر تمام بشوید سریع به سراغ دیگری می روند

آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ایی بلکه از این است که دیگر نمی توانم تو را باور کنم

از هر گره ایی که به ابرو می زنید صد گره بر کارتان می افتد

اول با انگشت به سرت بزن تا بعد با مشت به سرت نکوبی

زندگی مثل بادکنکی ست در دست یک کودک بعضی افراد از ترس ترکیدن آن حاضر به لذت بردن از آن نیستند

قطاری که از ریل خارج شده باشد شاید آزادشده باشد ولی راه به جایی نمی برد

اختیار بادها در دست ما نیست ولی اختیار بادبان ها در دستان ماست

صلح وآرامش دلیل نمی خواهد این جنگ و پرخاشگری و عصیان است که دلیل می خواهد

خوشبختی  بعضی در این است که به بدبختی عادت کرده اند

وقتی به دنیا آمدیم انقدر جا خوردیم که تا دو سال نمی توانستیم حرف بزنیم

می توان  جوانی را به زور به دانشگاه کشاند ولی نمی توان به زور او را به اندیشیدن واداشت

یک مدیر موفق کسی است که اگر به شما بگوید بله یعنی شاید اگر بگوید شاید یعنی نه و اگر بگوید نه که دیگر مدیر نیست!

کسانی که در مسیر غلطی گام درستی بر می دارند به مراتب سریعتر از کسانی که در مسیر درست گام غلطی برمیدارند به مقصد می رسند

کفشی که به پای یک نفر می خورد پای دیگری را میزند برای زندگی هیچ دستورالعمل واحدی وجود ندارد که در تمام موارد برای همه ی آدم ها مناسب باشد (یانگ)

من راه پیروزی را نمی دانم ولی راه شکست یک چیز بیشتر نیست و آن اینکه تو بخواهی همه را راضی نگه داری  (انیشتین)

به امید موفقیت همه ی شما در تمام مراحل زندگی

یاد باد آن روزگاران یاد باد....

شاید دیگر مرا نشناسی . شاید مرا به یاد نیاوری. اما من تو را خوب می شناسم. ما همسایه ی شما بودیم و شما همسایه ی ما  و همسایه ی خدا . یادم می آید گاهی وقتها می رفتی و زیر بال فرشته ها قایم می شدی. ومن همه ی آسمون رو دنبالت می گشتم ٬تو می خندیدی و من پشت خنده ها پیدات می کردم. خوب یادم هست که آن روزها عاشق آفتاب بودی . توی دستت همیشه قاچی از خورشید بود.نور از لای انگشتهای نازکت می چکید . راه که می رفتی ردی از روشنی روی کهکشان می ماند . یادت می آید؟گاهی شیطنت می کردیم و می رفتیم سراغ شیطان . تو گلی بهشتی به سمتش پرت می کردی و او کفرش در می آمد. اما زورش به ما نمی رسید . فقط می گفت :همین که پایتان به بهشت برسه می دونم چطوری از راه به درتون کنم.   تو شلوغ بودی ٬آرام وقرار نداشتی. آسمان را روی سرت می گذاشتی و شب تا صبح از این ستاره به اون ستاره می پریدی و صبح که می شد در آغوش نور به خواب می رفتی . اما همیشه خواب زمین رو می دیدی آرزویی رویاهای تو رو قلقلک می داد. دلت می خواست به دنیا بیایی. وهمیشه این رو به خدا می گفتی . وآنقدر گفتی و گفتی تا خدا به دنیات آورد. من هم همین کار را کردم . بچه های دیگر هم ٬ما به دنیا آمدیم . وهمه چیز تمام شد. تو اسم مرا از یاد بردی من اسم تورا .ما دیگر نه همسایه هم بودیم نه همسایه خدا . ما گم شدیم و خدا را گم کردیم....

به یاد آن سلام

کویر تنها بود

عظیم وبیکران

وکسی یارای همراهیش را نداشت!

خالق با لبخند پرسید:کسی یارای بودنش هست٬بر ساحت داغ وپر التهاب کویر؟

زمان به سکوت رفت.....

خالق ادامه داد:آنجا که مجال هبوط تمامی نور است

گلی پاسخ داد : من

خورشید گفت :نمی توانی بر آنجا سوزانم

گفت:آب آتش را می سوزاند! ابر گفت :نمی توانی ٬مرا گذری بر آسمانش نیست....

گفت خاک از تو سخی تر است! زمین گفت :نمی توانی رطوبت من در اعماق است....

گفت :ریشه هایم ریشه بر آرامش خواهند داشت!

قلبم هر لحظه که بخواهد از خنکای اعماق لبریز خواهد شد

همه گفتند :نمی توانی ٬که خنکای تو در داغی کویر خواهد تفتید....

گفت می توانم که بستری محافظتش بگسترانم.

و کویر به استقبال تواضع وغرورش شتافت.... گیاه کوچک سبز به حکم استقامتش برگها  را بخشید ریشه ای عمیق برتنید و فلبش را از صداقت آب سرشار کرد

چنان خالی از ریا رفت که کسی تا نمی شکافتش در نمی یافت که بر وجود سخت وآهنین نظرش تلالو چه قلب عظیم ورقیقی خفته است.

اکنون روزگار مدیدیست کویر و کاکتوس هر دو باهم میزبان هبوط نور گشته اند...

دل پر 2

.....

به چشمک ها ودلار ها وسیرک ها ودلفین ها!

نه می اندیشم به زمین ،به زمان!

فردا به یقین قدم به دو متر وده سانت می رسد! در شانزده سالگی!

به معجزه استیک گوساله و خوراک خرچنگ و قارچ!

من در m.b.iتوپ می زنم

ودندانهایم آرم خمیر دندان های صادراتی می شوند!

سبکبال می گذرم از کنار دیوار خانه ها!

چون نسیم و پرسه هایش،

در لابه لای اجساد قربانیان جنون گاوی!

تند وتندتر می جوم آدامسم را،

تا ثابت نشود در ذهنم کراهت عبور پیرزنی در آنکارا!

تا مکث نکنم بر دست گشوده ی مردی که در استفراغ الکلی خود

نمی دانم از من مرگ می خواهد یا کبریت!

تا فراموش کنم بورخس هخامنشیان را!

آواز می خوانم پر از آلاله های بازگون،

بی هیچ استاره یی!

تعادل جهان حفظ می شود به مرگ این و تولد آن!

دلم نمی گیرد از حنجره ی زنی که کلمات را شبیه حنجره ی مادرم ادا می کند!

دلم نمی گیرد از سلام دختری که مانتویش همرنگ مانتوی خواهر من است

و سربازی که با سر تراشیده بوی سرما و تاید می دهد مرا به یاد برادرم نمی اندازد!

آری این چنین می گریزم از تعلقات ،

از غرایز ، از اندیشه!

نمی اندیشم که بی هیچ امکانی خلیفه ی کیستم !

نه به هیچ و نه به خلیفه!

صلاح وسعادت من در این است:

سپتامبر به دبی می روم

و برای آرامش روحم اسکی روی آب می کنم

و به فینال می رسم در جام دیویدس!

خیلی باحالند پادشاهان کشور های کوچک خلیج!

می گریزم از ملال !

افسردگی می آورد چایکوفسکی و تارکوفسکی و کیسلوفسکی!

با حالند فیلم های هندی !

دیگر به رنگ پوستم، به زبانم فکر نمی کنم....

و این که از چه نزادی هستم!

از چه قومی!

از چه قبیله ای!

آفتاب طلا می کند منظر مرا

و مهتاب نقره می ریزد به صخره صخره ی کوههایم!

به ساختارم فکر نمی کنم!

به یاخته!

به سلول!

دریا را عشق است،

با شوخی جزر ومد هایش!

که خیس می کند دامن خاطرات بی آزار را!

به جاذبه فکر نمی کنم 

ونه به دافعه!

آری نمی اندیشم به هیچ

و به هیچ نمی اندیشم هیچ گاه،

تا کند شود فکم از جویدن....

آنگاه آسوده پلک بر هم می گذارم

و می خوابم،

چون آن گربه که بر کاناپه!

به حافظه ی گربه ها فکر نمی کنم

ونه به کاناپه....

گلایه

سلام . شما درمورد اين نوشته قضاوت كنيد و بهم بگيد اين جملات چيزي رو از كسي كم مي كنه يا به نظام لطمه اي مي زنه؟؟

دير زماني است كه رنگ از رخساره جمهوريت نظام واصول قانون اساسي در حال پريدن است

كه اوج آن پس از انتخابات 22خردادبيش از پيش نمايان شده است وبسياري از فرزندان اين مرز وبوم اعم از دانشجو،كارمند ،كسبه وكارگر به دليل كم مهري بعضي از سران وفراموشي بعضي از اصول قانون اساسي در زندان به سر مي برند وچندين دهه است كه آقايان به بهانه ي دشمن فرضي و توهم توطئه بر اعمال خود سرپوش مي گذارند وبراي ادامه ي بقاي حكومت خود از هيچ عمل ناپسندي فروگذار نكرده است.كه كهريزك شايد تنها نمونه كوچكي از آن باشد و وا اسفا كه ديانت محمدي به دليل پيوند خوردن با سياست در حال به مسلخ رفتن است حال سوال ما:آیا اين است آيين ابراهيم .آيا اين است سنت رسول الله آيا چنين است سرانجام حكومتي كه با نام مولاي متقيان پيوند خورده است؟

آيا سزاست كه نهاد مردمي بسيج كه روزي جايگاه فرزندان خلف اين كهنه ديار بوده است وبراي پاسداري از حقوق اين مردم وحفاظت از كيان ميهن عزيزمان به وجود آمده بود اين چنين به جان مردم بي پناه يورش ببرد؟

چرا ما از كوچكترين حقمون كه انتقاد و اعتراضه محروم هستيم؟ نام آزادي مقدسه بهتره كه اونو از شعار نظام حذف كنند.من نمي خوام از حزب يا گروهي طرفداري كنم ولي هيهات من الذلت....

مگه امام حسين نبود كه مي گفت من مرگ را به زندگي در اين ذلت ترجيح ميدم. چرا اكثر مردم مثل كبك سرشون وكردن تو برف انگار نه انگار كه اتفاقي داره مي افته....

بهتره که از این خواب خرگوشی بیرون بیایم وبه به واقعیت های اطرافمون بیشتر توجه کنیم چون از بیخیالی هیچ کس به جایی نرسیده