عید آمد و عید آمد
به قداست عشق و به پاکی قلب من و تو
ما پیروزی آشکاری برایت پیش آوردیم تا خدا گناه گذشته و آینده ی تو را بیامرزد و نعمت را بر تو تمام و به راه راست هدایت کند و خدا یاورت باشد یاوری پیروز مندانه . اوست که بر دلهای مومنان آرامش فرستاد تا ایمانشان را بیفزاید که سپاه آسمان ها و زمین از آن خداست و خدا دانای فرزانه است. سوره ی فتح ۱-۴
یادم میاد عید قربان سال پیش دانشگاهی سالی که با هزاران اضطراب سختی و غم برام گذشت اتفاقی این آیات نورانی به دستم رسید (حالا قضیه اش بماند) ولی اون لحظه ایی که این آیات رو می خوندم فقط گریه می کردم خیلی انرژی بخش بود یعنی تو اون شرایط تمام دنیا رو به من دادن . حالا یعنی عید قربان سال ۸۸باز به طور اتفاقی بین وسایلم این یادگاری رو پیدا کردم و دوباره با خوندنش انرژی گرفتم.
عزیزانم باز هم می گم قدر خانواده و جمع صمیمی که در اون هست رو بدونید وتا می تونید ازش استفاده کنید من اینو زیاد تکرار می کنم چون ناشکری های زیادی در این مورد دیدم . من حدود۴ساله که دیگه به معنای واقعی و مثل قبل با خانوادم نیستم و واقعا دارم حسرت روزهای باهم بودن رو می خورم .
این عید بزرگ و فرخنده رو به همه ی مسلمانان چه در ایران و چه در خارج از کشور تبریک میگم و امیدوارم روزی مثل ابراهیم که اسماعیل نفسشو در برابر خالقش خواست قربانی کنه ما هم این نفس اماره و سرکش رو در پیشگاه حضرت حق قربانی کنیم و در عوضش چیزهای با ارزش تری رو به دست بیاریم.
دورتر ...
این جا
حوالی خوشه ی گندم از داس افتاده ای ٬
من بودم که می خواندم !
با تک بال پوسیده ام!
دورتر...
این جا
پشت نه صدایی دیگر
قطعا روزی صدایم را خواهی شنید!
روزی که نه صدا اهمیت دارد و نه روز!