جنگ و صلح...
دیوانه ها آواز بی آهنگ می خوانند
گاهی قناری ها اگردر باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دلتنگ می خوانند
کنج قفس می میرم و این خلق بازرگان
مرگ مرا چون قصه ها نیرنگ می خوانند
روزی همین مردم که سنگم میزنند از رشک
نام مرا با اشک روی سنگ می خوانند
این ماهی افتاده در تنگ تماشا را
پس کی به آن دریای آبی رنگ می خوانند؟
سلام خیلی کلافه شدم برای یه مبحث سه تا کتاب و گذاشتم جلو خودم و می خونم ولی باز چیزی ازش سر در نمیارم![]()
. دلم تنگ است دلم می سوزد از باغی که می سوزد
این خوابگاه هم که از درو دیوارش غم و غصه می باره.
خدایا پس چرا این روزها نمی گذره . بچه ها قدر پدر مادر و خونه و خانواده هاتون رو بدونید که در و گوهر هایی بس گرانبها هستند و خودتون خبر ندارید
دعا فراموش نشه![]()
به امید دیدار![]()